در کتاب اصول تشیع آمده است:[1]
معنای امامت به طور فشرده عبارت است از شریک قرآن» یا همتای قرآن». چنانچه بزرگترین دلیل امامت که حدیث ثقلین باشد به این نکته اشاره میکند. یعنی امام از نظر علمی همانند قرآن است، همانطوریکه درباره قرآن آیه شریفه میفرماید: وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ؛[2] هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابِ بیان کننده وجود دارد»؛ درباره امام[3] هم میفرماید: وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ؛[4] و هر چیزی را در (قلب و جان) پیشوا و امامِ بیان کننده، برشمردیم.»
پس امام باید به تمام قرآن محیط و عالم باشد، با این فرق که قرآن به طور مجمل همه چیز را دارد، لذا در آیه میفرماید همه تر و خشک در کتاب هست و دیگر نفرموده است که چگونه است، آیا به نحو اجمال یا تفصیل؛ اما درباره امام نمیفرماید که همه چیز در ذات امام هست، بلکه میفرماید: احصیناه» یعنی همه چیز را یک یک برشمردیم، زیرا احصاء به معنی این است که چیزی را یک یک از اول تا آخر به طور تفصیل بشماری، و درباره علم امام میفرماید اِحصاء کردیم، یعنی علمش بسیار محیط و گسترده است، البته این از ناحیه ما است نه اینکه با تعلم و آموزش باشد.
و این است مراد ما از اینکه گفتیم امام از نظر علمی همتای قرآن است، یا در زیارت امام زمان عرض میکنیم: السلام علیک یا شریک القرآن» و عقلاً هم باید چنین کسی پیشوا و مرجع علمیِ امت باشد.
و امام پیشوائیِ عملیِ امام به واسطه عصمت اوست، معنای عمصت هم وقتی دقت کنیم برگشتش به این است که گفتار و کردار او صددرصد از اول عمر تا آخر عمر طبق قرآن و موافق آن باشد، به طوریکه اگر قرآن بنا باشد به شکل یک انسان مجسّم شود، به شکل امام درآید، و اگر وجود خارجی امام را با تمام اوصاف و افعالش از عالم وجود خارجی به مرحله وجود لفظی یا کتبی برگردانیم همان قرآن خواهد شود بدون تفاوت.
و این است معنای اینکه امام در صفین به خوارج فرمود: این قرآنها که بر سر نیزهها بلند کردهاند قرآن صامت و ساکت است و من قرآن ناطقم.
پس نتیجه این شد که امامت یعنی پیشوائی علمی و عملیِ امت و مفسّرِ قرآن بودن در علم و عمل، چه اعمال فردی و چه اعمال ی و حکومتی.
آیا مازندران، همان طبرستان است یا خیر؟ این واژه ها به چه معنا هستند؟
امام ,قرآن ,میفرماید ,یک ,آیه ,است، ,این است ,است که ,پیشوا و ,همه چیز ,آیه شریفه
درباره این سایت