طبق نصّ کتاب مقدّس، خداوند متعال حضرت آدم; را از خاک بسرشت و روح خود را در او دمید تا به صورت نَفْس زنده درآمد. او آدم را به صورت خود آفرید. پس از آفرینش انسان، در مشرق عدن باغی غرس کرد و انسان را در آن سکنی داد.
در این باغ، خداوند انواع درختان زیبا و خوشخوراک را رویانید تا آدم و همسرش از آن بخورند، اما درخت حیات و معرفت را در وسط باغ قرار داد و به آدم امر کرد که از آنها نخورد، زیرا اگر از آن بخورد خواد مُرد.
مار که هوشیارترین حیوان صحرا بود، زن آدم را اغفال کرد تا از درخت وسط باغ بخورد، حوا نیز تحت تأثیر وسوسه های مار از میوه درخت خورد و به شوهرش نیز داد. آنگاه چشمان هر دوی آنها باز شد و فهمیدند که عریانند. [1]
خداوند به سبب این نافرمانی، زن را محکوم به زائیدن فرزندان همراه درد و ألم، اشتیاق به شوهر و حکمرانی شوهر بر او کرد، و برای آدم نیز مقرّر فرمود که با رنج و عرق پیشانی نان بخورد. با این همه، خداوند از بیم اینکه آدم از درخت حیات نیز بخورد و عمر جاویدان یابد، او و همسرش را از باغ عدن بیرون کرد تا بر روی زمین کار کند و در سمت باغ شرقی عدن ان را مسکن داد.
پس از هبوط آدم به زمین، آدمیان به زاد و ولد پرداختند و تکثیر شدند. هرچه آدمیان بیشتر میشدند شرارت نیز در بین آنها افزایش مییافت تا آنجا که خداوند دید هر تصوّر از خیال های دل انسان دائماً محض شرارت است. با دیدن این وضع خداوند از آفرینش انسان پشیمان شد و در دل خود محزون گشت و تصمیم گرفت آدمیان را از روی زمین محو کند، ولی چون نوح مردی عادل بود و در عصر خود کامل و با خدا راه میرفت، خداوند به او التفات کرد و از تصمیم خود مبنی بر نابودی کامل آدمیان صرفنظر کرد.
خدا نوح و خاندانش را نجات داد، اما با برانگیختن طوفان و سیل، هر موجود دیگری را که روی زمین بود، محو کرد.
نوح پس از نجات خود و خاندانش، مَذبحی برای خداوند بنا کرد و از هر نوع پرنده و حیوان پاک، قربانیهای سوختنی بر مَذبح گذرانید. خداوند چون بوی خوش را بوئید در دل خود گفت که دیگر زمین را به سبب انسان لعنت نکنم، زیرا که دلِ خیال انسان از طفولیت بد است[2].[3]
آیا مازندران، همان طبرستان است یا خیر؟ این واژه ها به چه معنا هستند؟
خداوند ,آدم ,انسان ,نیز ,درخت ,باغ ,آدم را ,روی زمین ,را در ,و در ,پس از
درباره این سایت